شعر نیمایوشیج گرانیگاه تعادلبخش سنت– مدرنیتهی ایرانی است که در آن سنتهای فرهنگی گذشتهی دور و نزدیک با چشماندازهای حال و آینده گره میخورند. دوران مشروطه، تنها مقطعی از حیات ادبی ماست که در آن شعر، از کلیشههای عرفانی مبراست. نیما با درک وجوب این ویژگی در شعر آزاد، مؤلفههای دیگری را نیز در کلاسیکپردازان ایران گلچین میکند و به آنها جواز ورود به مدرنیته را میدهد. او با چهل سال کار مستمر بر ادبیات سنتی، در همانحال که درمییابد "کوچهی کور" و بحران در شعر، زادهی بحران دیدگاه و زاویه دید استبدادی ماست، به کشف گوهرههایی هم میرسد که میداند در گذار از سنت به مدرنیته باید با ما همراه باشند.