برخی از پیروان مزدیسنا آیین خود را دینی میشمارند که همچون مسیحیت و اسلام از طرف خدا وحی شده است، و از این رو نباید آن را در شمار نظامهای فلسفی درآورد. اما هیچ دین آسمانی نمیتواند به جلب اعتقاد و ارادت مردم خردمند و روشنفکر امیدوار باشد، مگر اینکه تعلیماتش بتوانند در برابر محک عقل بایستند. از این جهت دین زرتشت را نیز که مانند سایر ادیان جنبهی فوق طبیعی دارد، میتوان از لحاظ فلسفی مورد داوری قرار داد.
جوزف باتلر (Joseph Butler), الهیدان و فیلسوف اخلاق انگلیسی (۱۶۹۲-۱۷۵۲ ) در یکی از مواعظ خود میگوید: «امور و افعال همانند که هستند و آثار و نتایج آنها همان خواهند بود. پس، چرا از فریب خوردن خوشمان بیاید؟» آیا واقعیتها تابع عقاید ما میشوند یا عقاید ما باید از واقعیتها تبعیت کنند؟ آیا واقعیتها همانند سایه به دنبال عقاید ما میدوند یا عقاید ما باید سایه وار، در پی واقعیتها روان باشند؟ آیا عالم، برای اینکه عالم باشد باید خود را با عالم وفق دهد؟ جهت انطباق از کدام سو به کدام سو هست و باید باشد؟ آیا انطباق یافتن واقعیتها با عقاید ما ممکن است؟ آیا انطباق یافتن عقاید ما با واقعیتها مطلوب نیست؟
والاترین آرمان کنفوسیوس حکومت جهانی بود که آن را «هماهنگی بزرگ» ( Dadung ) میخواند. به اعتقاد او اولین پله پیشرفت اجتماعی به صورت یک «جهان بی نظم» آشکار میشود. پله دوم به شکل یک «جهان آرامش کوچک» یا نزدیک شدن به صلحی که همه امیرنشینها را از نظم برخوردار میگرداند. پله سوم «هماهنگی بزرگ» ساده و دلپذیر است که وصفش این است: آنگاه که « دائو» بزرگ را عمل میکردند یک روح بهروزی همگانی جهان را سرشار کرده بود.