به نظر کاپلستون نویسنده «تاریخ فلسفه»، مالبرانش درباره اختیار الهی با تغییرناپذیر بودن ذات الهی، چیزی بر گفته های متکلمان و فیلسوفان قرون وسطا نمی افزاید. او بدون شک هیچ سهم تازه ای در حل مسئله ندارد. اما این امر که مالبرانش خداوند را تنها علت حقیقی می داند، توام با این امر که او « امتداد معقول» نامتناهی را در خداوند جای می دهد، برخی از مورخان را بر آن داشته است که وی را حلقه اتصال دکارت و اسپینوزا تلقی کنند.
«نفوذ رسانه» یا «تأثیرات رسانهای» موضوعی میانرشتهای است که در علوم مختلف از جمله ارتباطات، روانشناسی، جامعهشناسی و دیگر رشتههای علوم انسانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. به علت اهمیت موضوع، در چند دهه اخیر دانشگاهها نسبت به ایجاد رشتهای مستقل تحت عنوان «مطالعات رسانه (media studies)» اقدام نمودهاند. از اهداف اصلی ایجاد این رشته دانشگاهی عبارتند از بررسی موضوعات مرتبط و تأثیرگذار و تأثیرپذیر از رسانهها از جمله کنترل تبادل فرهنگی، بازآفرینی فرهنگ بومی، حفظ هویت ملی و اعتقادات مذهبی، مخاطبشناسی و افکارسنجی، کنترل تولیدات رسانهها، تعیین میزان تأثیر آنها بر افکار و عملکرد افراد در جامعه مورد هدف. امید است که با استقلال این رشته دانشگاهی نوپا در کشورمان تا حد زیادی شکاف بین آموزش آکادمیک و تولیدات رسانهای مرتفع گردد.
در این مقاله، موسیقی شعر فروغ فرخزاد، با نگاهی سبک شناسانه مورد بررسی قرار گرفته است. با توجّه به اینکه طبیعی بودن، جزء مؤلفه های اساسی در همه ی عناصر شعری اوست موسیقی نیز در بافتی کاملاً طبیعی و حسی ارایه شده که در این نوشتار برجستگی و تمایز وزن شخصی (موسیقی بیرونی)شعر او و نیز به نقش قافیه و ردیف به عنوان ارکان موسیقی کناری و برجستگی خاص موسیقی درونی، علی الخصوص تکرار در همه سطوح، پرداخته شده است.
فریدالدین محمد عطار عمدتاً پس از مولانا جلالالدین رومی (کسی که عطار از وی سخنها آموخت) بزرگترین شاعر صوفی ایرانی بشمار میرود.(۱) افسانه مشهوری وجود دارد که بر اساس آن عطار در سال ۵۱۳/۱۱۱۹ بدنیا آمد و در ۶۲۷/۱۲۳۰ طی فتح نیشابور توسط مغولان بدست آنها کشته شد. این بدان معناست که او در زمان مرگش ۱۱۴ سال داشته که البته بعید است. افزون بر این، بنابر برخی گاهشماریها نیشابور در سال ۶۲۸/۱۲۳۱، و نه در ۶۲۷/۱۲۳۰ به تصرف مغولان درآمده است. و بالاخره اینکه سنگ نوشته قبر عطار که توسط مریدش میرعلی شیر (م. ۹۰۶/۱۵۰۱) حکاکی شده آشکارا حاکی از آن است که وی دقیقاً در سال ۵۸۶/۱۱۹۰، یعنی سه سال پس از تکمیل شاهکارش منطقالطیر وفات یافته است. آثار خود عطار نیز منحصراً به شماری از موضوعات و مضامین صوفیانه میپردازند که در قالب شعر بیان شدهاند و کمک چندانی به زمان دقیق حیات او نمیکنند. بنابراین این موضوع همچنان محل بحث است.
در بررسی یک اثر هنری به ویژه شعر، آگاهی از زندگی فردی و اجتماعی پدید آورنده آن نقش بسزایی دارد . شاید بتوان گفت بی توجّه به شرایط محیطی و اجتماعی، کار بررسی تا اندازه زیادی دشوار خواهد شد. در این نوشتار سعی شده است به برخی شرایط خانوادگی و اجتماعی که در شعر دو شاعر برجسته «فروغ فرخزاد» و «امیلی دیکنسون» تأثیرگذار بوده، اشاره شود و همچنین برخی مضامین مشترک در شعر آن دو مورد بررسی قرار گیرد.
تا جایی که میدانم، اکنون شصت سال از آشنایی ایرانیان با نوشتههای نیچه میگذرد. جالب خاطر اینکه نخستین آثاری که از این فیلسوف آلمانی به زبان هموطنان شعردوست و اهل احساسات ترجمه شد دفتری بود با نام جعلی خدایان اشک میریزند به ترجمه علی اکبر کسمایی (۱۳۲۵) و سپس بهترین اشعار نیچه به ترجمه شجاعالدین شفا (۱۳۳۲) ــ که البته جای شگفتی نیست زیرا اشک جزء لاینفک زندگی ماست و بسیاری از مردم ما هنوز فلسفه را شعر میدانند و در مرزبندی این دو مشکل دارند. از آن پس کتابهای معروف او ــ چنین گفت زرتشت ، فراسوی نیک و بد ، دجّال ، بخشهایی از اراده معطوف به قدرت ، شامگاه بتان ــ به فارسی برگردانده شد، و نیز آثاری در شرح زندگی و اندیشههای او، از جمله نیچه به ترجمه راقم این سطور (طرح نو، چاپ چهارم، ۱۳۸۴). ولی نیچه نیز مانند دیگر بزرگان اندیشه هنوز معماست، و هر نسل همان گونه که افلاطون و اسپینوزا و کانت و هگل را هزار باره به مذاق و بر حسب نیازها و دردهای خود تفسیر میکند، او را هم باز میآفریند و اسباب شگفتی و احیاناً سرگردانی نسل پیش میشود. در کشور ما نیز به تناسب دگرگونیهای بزرگی که در این سالها روی داده، چند گاهی است که بهویژه جوانان نیچه را از نو کشف میکنند و ظاهراً همواره بر شیفتگان او افزوده میشود. مسلم اینکه افسون نیچه به این زودی باطل نخواهد شد. مقالهای که ترجمه آن اکنون به نظر میرسد، در بیان و توضیح همین معناست. ع. ف.
آگوستین قدیس در کتاب اعترافات خود می گوید سخت ترین پرسش درباره مفاهیمی است که گویی همگان پاسخ آن را می دانند. شاید واژه آزادی نیز طی گذر از اندیشه های گوناگون در زمره چنین مفاهیمی جای گرفته است. در تفسیر و آشکار ساختن هر موضوعی، نخست باید نوع نگرش به آن را مشخص کرد چرا که هر دیدگاه، از رویکرد آن منظر حاصل خواهد شد و پیش فهم ها و عوامل پدیدآورنده خاص خود را خواهد طلبید.
کسی منجی جهان است که ضرورت هنر را درک میکند! مثلاً تو بالقوه میتوانی منجی جهان باشی چرا که با یقین کامل میتوان گفت که از تو سیاست بازی برنمیآید چون نمیتوانی جلاد باشی.
معمولاً یکی از مهمترین مایههای عظمت در آثار شکسپیر را پرداختن به مفاهیم و مضامین کلی و پرهیز از امور جزئی میدانیم. هیچ شاعری چون او چنین به توصیف سرشت هزار جلوه انسان ننشسته یا با چنان غنایی از حیث سبک، شور و احساس، و لحن و آهنگ، به ترسیم این همه خلجانها و حالات روح انسان نپرداخته. پس اگر بخواهیم بنایی رفیع از تمدن بشری برگزینیم که تا اعصار بعد باقی بماند یا آن را به سیارهای دیگر برند تا آینه تمام نمای روح این موجود خاکی در نظر ساکنان آن سیاره شود، این انتخاب احتمالاً چیزی مگر آثار شکسپیر نخواهد بود زیرا در آثار او حقیقیترین سیمای بشر و بهترین یادبودش را باز مییابیم. با این وصف، باستان شناسان عصر بعد یا کیهان نگاران آن سوی کائنات، پس از بررسی دقیق شرح احوال و آثار شکسپیرمان، از یک حیث دچار بدفهمی درباره زندگی این موجود خاکی خواهند شد: بعید است بفهمند آدمیزاد چیزی هم به نام دین و مذهب داشته.
نیما صورتگر لحظه های خوب و ناخوب است. او می بیند و دست روی درد و بی دردی می گذارد- درد و بی دردی که یا حس نمی کنیم و یا تحمل گزندگیش را نداریم و به فراموشیش می گذاریم. نیما، اما آنها را به یاد می سپارد و به تصویر کلام می کشد و آنها را با شعرش فریاد می کند...