هم فروغ و هم الیوت با موضوع های مربوط به دلهره بشر در یک دنیای بی معنا سر و کار دارند. پوچی، سترونی روحی جهان و احساس تنهایی و انزوای انسان از معمول ترین موضوع های شعر الیوت و فرخزاد است.
عموماً عصر مشروطیت را مقطع تجدید دوران در جامعه ایران توصیف می کنند. اما نه در تعریف ماهیت و خصوصیات دوران پیشامشروطه اتفاق نظر وجود دارد و نه در تعیین ماهیت دورانی که بعد از انقلاب مشروطه در ایران آغاز شد. اکثر صاحب نظران معتقدند انقلاب مشروطیت، مقطع گذار از دوران پیشامدرن (عصر سنت) به دوره مدرن است. اما در اینکه با انقلاب مزبور، جامعه ایران به عصر مدرن قدم نهاد یا در حال عبور به دوران مدرن است یا همچنان در مرحله پیشامدرن متوقف مانده است، میان اهل نظر توافق نیست. ضمن آنکه می دانیم مفاهیم «مدرن» و «پیشامدرن» از طریق ادبیات سیاسی و فلسفی و جامعه شناختی غرب به کشور ما وارد شده است و بعضاً مفاهیم مزبور را بدون دخل و تصرف و تطبیق و بازسازی برای تبیین تحولات و تعیین و صورتبندی های جامعه ایران به کار می برند و بخشی به همین خاطر است که بر پایه این نوع تبیین ها، نتوانسته اند هدف هایی تحقق پذیر و راهبردهایی موفق تدوین کنند و یک مرحله از تحول جامعه را با موفقیت تا آخر به پیش ببرند.
نقد فمینیستی بر آفرینشهای هنری گذشته، تولیدات هنر فمینیستی در دوران ما را متأثر ساخته و حال و هوای جهان هنری را دگرگون کرده است. تغییراتی که دنیای هنری قرن بیستم را به تصرف درآوردند. شاید بیش از هر چیز این هنرهای تجسمی بود که دستخوش تغییر و موضوع بحثهای فلسفی، خاصه در تعریف هنر و تفسیر سنتهای مسلط پیشین شد. چالشهای فراوان این حوزه از این حقیقت سرچشمه میگرفتند که تولیدات هنری معاصر بیشتر به نیت ویران کردن یا رد کردن ارزشهایی خلق شدهاند که معرف هنر قدیم بوده است. در اوایل و نیز اواسط قرن بیستم، افراطیگریهای دادا و پاپ آرت، بیش از سایر گرایشها، هدف پرسشهای فلسفی بود.