هربرت مارکوزه در سال ۱۸۹۸ در برلین متولد شد. او دکترای خود را از دانشگاه فرایبورگ اخذ کرد و در موسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت مشغول به کار شد. پس از به قدرت رسیدن نازی ها در سال ۱۹۳۳ او از آلمان به سوئیس و سپس به آمریکا مهاجرت کرد. انتقادات او از جامعه سرمایه داری الهام بخش جنبش دانشجویی در دهه ۶۰ بود. امید او به عنصر یوتوپیایی فلسفه که در مقاله زیر نیز منعکس است، باعث می شد که در بدبینی همکارانش در مکتب فرانکفورت سهیم نباشد.
در حالی که در دهه های گذشته به اندیشه های کسانی چون بنیامین،آدورنو و هابرماس توجه زیادی شده است ،به آثار هربرت مارکوزه کمتر پرداخته اند.برخلاف فوکو، دریدا، بودریا، لیوتارد و دیگر پست مدرن ها و پساساختگراها ،افکار مارکوزه با مباحث مرسوم و جاری متناسب به نظر نمی رسید. مثلا بودریا در رویکردهای پست مدرنی خود از سیاست رادیکال صرف نظر کرده است ،این در حالی است که مارکوزه همواره تلاش کرده بود تا نظریه های انتقادی خود را با رادیکال ترین جنبش های سیاسی پیوند دهد. داگلاس کلنر(Douglas Kellner) در سفری که در پاییز سال 1990 به فرانکفورت داشته است در آرشیو آثار منتشر نشده ی مارکوزه با گنجینه ی حیرت آوری از موضوعاتی چون تکنولوژی، جنگ و توتالیتریسم مواجه شده است . او عقیده دارد که افکار مارکوزه با دنیای امروزی همخوانی خوبی داشته و شایستگی این را دارد که بیشتر مورد توجه قرار گیرد.