«نینامه» را چکیدهی مثنوی معنوی دانستهاند، از این رو که مولانا عصارهی کلاماش را سالها بعد از اتمام مجموعه در قالب ۳۴ بیت نگاشته و به عنوان مطلع بر دفاتر ششگانه افزوده است. از این جهت اهمیت این بخش اگر بیشتر از کلیت اثر نباشد، بیشک کمتر از آن هم نیست. در این نوشتار اما به دنبال نگاهی نو به این ابیاتایم. نگاهی که گاهی سر از فلسفهی هایدگر درمیآورد و گاهی سر از عرفان بودیستی، گاهی نقب به غزلیات حافظ میزند و گاه روزنی به رباعیات خیام میگشاید. با این همه از آنجا که روحیهی پژوهش همواره دست یازیدن به افقهای جدید است، این طریقت را موجه میدانیم. چه اشکالی دارد که برای یک بار هم که شده از حیطهی ادبیات مدرسهای بیرون بیاییم و آثار کلاسیک را از نو در محک تفسیر قرار دهیم؟ این نوشتار پیش از آنکه هر گونه ادعای نیل به حقیقت را داشته باشد، تلاشی است در تحقق این دگربینی.
تأثیر و نفوذ اندیشه های مولانا جلال الدین بلخی خراسانی بر جریانات فکری و عرفانی جهان، مورد اتفاق اندیشمندان و صاحب نظران حوزۀ عرفان و تصوف است. آثار حضرت مولانا، به ویژه مثنوی معنوی، تبلوری از شخصیت عرفانی اوست. مثنوی، اسفار عارفان و در حقیقت شرح احوال و مقامات معنوی اولیاست. مثنوی کتابی است تعلیمی، که حاصل دورۀ پختگی و صحو مولاناست، برخلاف غزلیات شمس، که حاصل بی خودی و محو اوست. مثنوی شرح سفرهای معنوی و تجربیات مولاناست؛ که عارفان را عقیده بر این است که مرید و مراد همچون آینه، تصویر یکدگر را انعکاس می دهند. “مثنوی یکی از بزرگ ترین کتب ادبی و عالی ترین بیان و نظم عرفانی و خلاصه سیر فکری و آخرین نتیجۀ سلوک عقلانی امم اسلامی است”.
شادروان پروفسور آنه ماری شیمل ، اسلام شناس آلمانی تحقیقات بسیار مفصلی درباره عرفان اسلامی و بویژه مولانا جلال الدین محمد بلخی انجام داده است که کتاب «شکوه شمس» از وی به فارسی ترجمه شده است. وی همچنین برخی از اشعار مولانا را به زبان شعر و با واژگانی زیبا به زبان آلمانی ترجمه کرده است. آنچه در ادامه می آید، مقدمه خانم شیمل بر ترجمه گزیده ای از اشعار مولاناست که توسط یونسکو چاپ شده است.
کهن الگوها، مفاهیمی مشترک و جهانی هستند که از گذشته های دور، از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده اند و در ژرفای ضمیر ناخودآگاه جای گرفته اند.مهم ترین کهن الگوها از نظر روان پزشک شهیر سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، عبارتند از: سایه، پرسونا، خود، آنیما و آنیموس.این صور مثالی برای رسیدن به مرزهای خودآگاهی در نمادهای گوناگون جلوه گر شده اند و در آثار هنرمندان نمود پیدا کرده اند. آنیما از مهم ترین کهن الگوهای یونگ است که به "روان زنانهی" یک مرد اشاره دارد. به نظر می رسد آثار ادبی و هنری، بستر بسیار مناسبی برای تجلی آرکی تایپهاست و هنرمند برای ایجاد یک اثر ماندگار بیشتر از ناخودآگاهش الهام می گیرد.از آن جا که جایگاه آنیما در ناخودآگاهست، می توان تأثیر این کهن الگوی مهم را بر آثار ادبی یا هنری بسیار ارزشمند و ماندگار و بر ذهن و زبان خالق اثر مشاهده کرد. به اعتقاد یونگ خاستگاه آثاری از این دست، لایه های ژرف ناخودآگاه جمعی است که منبع کشف و شهود و الهام شاعر و هنرمند است.در این مقاله تأثیر کهن الگوی آنیما بر اشعار مولوی، شاعر بزرگ و ارزندهی ایران، بازنگری و موارد تأثیر گذاری آنیما بر افکار و سرودههای وی به اختصار بررسی شده است.
تعالیم متفاوت شمس از یکسو و منش عارفانه مولانا و شور و شوق روحانی وی از سوی دیگر، او را در ردیف شادمانه ترین عارفان ایران زمین قرار دادهاست. زیر و بم مترنم غزلیات شمس و شور و حال ریخته در این اثر جاوید ، حاصل سماعروح شاعر در بیکرانه هاست و شاید همین دقیقه عمیق است که او را از خیل شاعران اندوهسرای سده های سوم تا دهم متفاوت کرده است. در این نوشته ما چند و چون ذهن و زبان مولوی کاویده ایم تا راز و رمز این شادی و انبساط خاطر را پیش چشم خواننده آوریم. در این میان از جبر و اختیار می گوییم و تفاوت آشکار مولانا را با دیگر شاعران همردیف او بیان خواهیم کرد. مولوی را در اختیار یا جبری عارفانه غوطه ور خواهیم دید و باز این از دو منظر وجد و حال عارفانه او را به تماشا خواهیم نشست. ردیابی اندیشههای شمس و بروز شادمانگی های این پیر عارف در آثار مولانا، ما را به دریافت منشاء ومبداء سرمستی های مولانا رهنمون خواهد شد. مقایسه مولانا و خواجه اهل راز حافظ ازاین زاویه قابل تامل است و بررسی این تنوع و تفاوت گوشه هایی دیگر از شخصیت این دوشاعر بزرگ عارف را بر ما خواهد نمود.