مسأله مهم اندیشه سیاسی مدرن که ذهن اغلب فیلسوفان سیاسی را به خود مشغول کرده است، مقوله «مشروعیت امر سیاسی» است. این سؤال به معنای خاصِ دنیای مدرنش کاملاً جدید است و در گذشته موضوعیت نداشته است. چرا که در گذشته عموماً «حقیقت» مقولهای عینی و مستقل از اذهان، فرهنگ و موقعیت پنداشته میشد و بر اساس همان حقیقتِ عینی و عام، بایدهای الزامبخش اخلاقی نیز استخراج میشد، تا مبنایی برای مستقر شدن نظم سیاسی و صورتبندیهای نهادی باشد. از این رو چندان در گذشته سؤال و مسألهای با عنوان بحران مشروعیت وجود نداشت. حال این سؤال پیش میآید که چه چیز در دنیای جدید «مشروعیت سیاسی» را به مسأله بدل کرده است؟