مطالعه ادبیات اساطیری و بازخوانی اسطوره های های کهن می تواند بسیار آموزنده باشد، مشروط بر این که دوباره گرفتار همان اندیشه ها و ذهنیات دو جایگاهی نشویم، بلکه عناصری را که پیشینیان در پی آنها بودند باز شناسی کنیم و شیوه های رسیدن به آنها را در جهان معاصر بجوییم. مقصود از ذهن دو جایگاهی، ذهنی است که یک سو در رویارویی با جهان و طبیعت قرار دارد و از سوی دیگر اندیشه های پیشینیان خود را یدک می کشد و هیچگاه نمی تواند به پردازش آزادانه و مستقیم داده های دریافتی از حواس پنجگانه خود نائل گردد. ذهن دوجایگاهی همواره سایه ای از ادراکات دیگران را به همراه دارد که به خود او تعلق ندارد، بلکه به او افزوده شده است و او خواسته یا ناخواسته آنها را به عنوان بخشی از ادراکات و دریافت های خود پذیرفته است.