بسیارند کسانى که از کاربرد خشونت بیزارند و بر این باورند که مهمترین و درعین حال پرامیدترین وظیفهى ما برکندن ریشهى تجاوز و خشونت از پهنهى جهان و یا دست کم از میان برداشتن پلیدترین چهرههاى آنست. اذعان دارم که من نیز از شمارِ مخالفان امیدوارِ خشونتم. نه بدان سبب که تنها از آن بیزارم، بلکه بر این باورم که نبرد با تجاوز و خشونت، چندان بى چشم انداز نیست. براستى مىدانم که وظیفه اى بس دشوار پیش روست. همچنین مىدانم، کامیابىهایى چند، که در آغاز چونان موفقیتهایى سترک در نبرد با خشونت جلوهگر شدند، بعدها به ناکامى و شکست انجامیدند. این را نیز مىدانم که عصر نوین قهر و خشونت، که با دو جنگ جهانى اول و دوم آغازشد، به هیچ روى پایان نیافته است.