«حقوق بشر» مفهومى سترگ در اندیشه آدمى است. مفهوم حق و حقوق از قرن ها پیش و احتمالا پس از بنیان اولین جوامع و نظام هاى اجتماعى و سیاسى، مورد توجه بشر قرار گرفت. حق و تکلیف و حقوق طبیعى عناصر مهم فلسفه ها، مکاتب، ایده ها و ادیان در طول تاریخ بشر بوده اند. اما در دوران مدرن، همگام با بینش انسان گرایانه و فردگرایانه مدرنیته و با پیدایش نوزایى و اصلاح در فکر و اندیشه و صنعت و دین، عصر حق مدارى آغاز شد و حقوق بشر به رسمیت شناخته شد.
حقوق بشر نیز مانند بسیاری دیگر از مفاهیم مربوط به نظام مردمسالاری (دمکراسی)، طی یک دههی اخیر، بیش از پیش مورد توجه روشنفکران و نخبگان سیاسی ایران قرار گرفته است. دشواری اما در آنجاست که حقوق بشر را به مثابه فرآورده ای پرورده در گهوارهی اندیشهی مغرب زمین، به سادگی و به طور آماده نمیتوان وارد بافت فرهنگ دینی ای ساخت که در آن انسانها عمدتا" دارای وظیفهاند و نه حق. در واقع مفهوم حقوق بشر، همانند سایر مفاهیم فلسفی و اجتماعی و سیاسی ساخته شده در اندیشهی غرب، دارای شالوده فکری محکم و پشتوانهی نظری و تاریخی پر صلابتی است که در میدانهای پیکار اندیشه و دگرگونیهای ژرف اجتماعی صیقل خورده و به جزیی از فرهنگ مسلط در جوامع غربی تبدیل شده است. لذا مفهوم حقوق بشر بر بستر فکری، فرهنگی و تاریخی معینی ساخته و پرداخته شده است و درک آن بدون در نظر گرفتن این بستر و اجزای متشکله آن ناممکن است.