اکنون شاید در حدود ۶۰۰ سال از زمان جهان ملک خاتون – شاعره ی قرن هشتم- می گذرد، به زنان شاعر پیش از او که کم و بیش اشعاری از آنها باقی مانده؛ از قبیل رابعه قزداری و مهستی گنجوی کاری نداریم، چرا که اگر در مقام مقایسه برآییم، شعرهای رابعه بسیار شورمند تر از شعر های اوست، و نیروی خیال هم در شعر مهستی قابل قیاس باجهان ملک خاتون نیست. آنچه این نوشتار را به پیش می راند، فقط جسارت او در قرن هشتم است که در آن زمان های دور و دیر وی بر آن واداشته که شعر هایش را ثبت و ضبط کند و از آنها دیوانی فراهم آورد و صد البته که او این سد را با دشواری بسیار شکسته است. و دیگر این تأسف که چرا بعد از اینکه او این دشوار را از پیش پا برداشته، شاعره های بعدی، از او پیروی نکرده اند، راه او را ادامه نداده اند و باز هم همچنان در پرده و حجاب شعر سروده اند و تا دوران فعلی هیچیک از آنان اقدام به جمع آوری اشعار خود نکرده و دیوانی از خود برای آیندگان به میراث نگذاشته اند.