فحشا را می توان به عنوان بر آوردن خواهشهای جنسی در برابر پول تعریف کرد.آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف قرن حاضر این تعریف را چنین تکمیل می کند که میان معشوقه مزد بگیر که دلیل اصلی او برای ارزانی داشتن جنسی به حامی اش ، پولی است که به او پرداخت می شود و روسپیگری بدین گونه تفاوت آشکاری وجود ندارد گر چه تفاوت اصلی در این است که روسپیان دسترسی متعدد را به خریداران متعدد می فروشد. به نظر وی یکی از جنبه های اساسی روسپیگری امروزی این است که زنها و مشتریانشان معمولا برای یکدیگر ناشناخته اند.
انسان ایرانی، انسانی وحشتزده و هراسان است. فرهنگ او، خیابانهای کشورش، روابط فردی، زناشویی و خانوادگی او مالامال از حس ترس و وحشت از نگاه «غیر» است. خواه این «غیر» پلیس، قانون، اخلاق یا همسر و خانواده باشد. وقتی او از ترس این «غیر» به درون خویش، یعنی به تبلوری دیگر از این «غیر» پناه میبرد، آنجا با وحشتی عظیمتر و نگاه هراسناک اخلاق درون روبهرو میشود.
تقسیم بندی بر پایه جنس بنیادی ترین تفکیک اجتماعی است. این شالوده سازمان یافته، اغلب نهادهای اصلی همچون تقسیم کاردر خانه، محل کار، سیاست و مذهب است. از جنبه جهانی، نقشهای جنسیت زده زنان نیز در مقابل نقش مردان، فرمانبردار است. تفکیک جنسیت نقشهای زنان را در باز تولید و فعالیتهای حمایتی تقویت و استقلال انها را در معرض خطر قرار می دهد. ساز و کارهای اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی از این فرایند حمایت می کنند. تمایزگذاری ها با توجه به ثبات گروهها و موفقیت جنبشهای اجتماعی متفاوت است. تحلیل های جنسیتی در حال به حاشیه رانده شدن هستند. بنابراین پیشنهاد می شود که همه جامعه شناسان، مسائل جنسیتی را در مطالعات خود، برای فهم بهتر نهادهای اساسی و روابط اجتماعی د رجامعه مورد توجه قرار دهند.
در فرایند بررسی دلایل فرهنگی و دینی نوگرایی، توسعه و تحولات فزاینده کشورهای پیشرفته صنعتی درمقایسه با کشورهای عقب مانده یا توسعه نیافته و حتی به بیان برخی نظریه پردازان، عقب نگهداشته شده!، همواره درکنار مجموعه علل تاریخی، برون مرز و ملی، سیاسی و اقتصادی، این موضوع محوری مطرح است که چرا بخش بزرگی از ملل توسعه یافته در دنیای امروز ملل وابسته به ادیان مسیحی، یهودی، بودا، برهمن و.. ادیانی بجز دین اسلام است. چگونه است که از بین بیش از 54 کشور اسلامی دنیا اکثریت قریب به اتفاق آنها در زمره ملل توسعه نیافته، یا عقب مانده و سنتی جای دارند؟
نوع جدید و معینی از فرهنگ که به وسیلة ارتباطات نوین جمعی سامان گرفته همواره مورد توجه محققان ارتباطات در دهههای اخیر بوده است. این «فرهنگ جمعی» که در مقابل فرهنگ نخبگان و فرهنگ گسترش یافته با شبکة ارتباطات سنتی قرار دارد حاصل شکلگیری نوعی روش نوین در انتشار جمعی است.(1) فرهنگ جمعی یا فرهنگ توده عمدتاً بر شناختهای پراکنده، جزئی، ناقص و ناپایدار متکی است. در حالیکه فرهنگ نخبگان یا فرهنگ کلاسیک دارای پیوستگی، همگنی و پایداری بیشتری است. فرهنگ نخبگان با تغذیهای که از ساختار سنتی جامعه و نظام آموزش رسمی میشود بر پایة شکاف میان سطوح جامعه و تقسیم بندی آن سامان میگیرد. اما فرهنگ جمعی از رسانهها تراوش میکند و مخاطبانی «تودهوار» را در نظر دارد.(2) البته مصرف کنندگان این فرهنگ تنها عامة مردم نیستند بلکه نخبگان جامعه نیز مبانی اولیة نخستین احساسی و فکری خود را از آن میگیرند. بنابراین رسانههای جمعی هم ابزار نشر «فرهنگ توده» هستند و هم عامل جهت دهندة اندیشه و احساس«نخبگان جامعه» و کم کردن شکاف میان دنیای درک و فهم برگزیدگان و عامه.
کورش کبیر هزاران سال پیش از خداوند خواست که ایران زمین را از دو مصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی از آن دو مصیبت خشکسالی بود و دیگری دروغ. از دیر باز خودیها و آنانکه سفری کوتاه یا بلند مدت به کشور ما کرده اند چه جهانگردان و چه سیاستمداران و نویسندگان، درمراجعت به کشور خویش دست به نوشتن در مورد ما ایرانیان زدند و تقریبا قریب به اتفاق آنها از دروغگوئی و دو روئی بعنوان یکی از شاخص ترین ویژگیهای ما نام بردند. اما متاسفانه همانگونه که اشاره شد هیچیک به چرایی این خصایص نیاندیشیدند و از آن حرفی به میان نیاورند.
شکاف قابل تامل جامعۀ ایرانی با دنیای امروز در مشخصه های مدرنیته باعث شده است که حتی نمونه های وارداتی مظاهر مدرن هم جایگاه واقعی خود را در کشور ما پیدا نمی کند. برای نمونه میتوان به مفهوم دموکراسی اشاره کرد که با تمامی منشاء تحولاتی که برای غرب شده است وقتی به ایران می آید چنان هویت و ساختار خود را از دست می دهد که اگر کسی بخواهد دموکراسی را از روی نمونۀ ایرانی آن مورد بررسی قرار دهد، به موجود ناقص الخلقه ای برخورد می کند که چیزی کمتر از توتالیتاریسم و آریستو کراسی ندارد.
مشغولیت ذهنی مردم و جامعه ایرانی در عصر شدت و حدت گیری تحولات بخصوص در زمینه انقلاب انفرماتیک که جنبه های مهم زندگی مان را در آستانه دستخوش تغییر قرار داده اینست که، آیا پتانسیل هضم این روند را خواهیم داشت و قادر خواهیم بود پویایی عقل و اندیشه را بر ایستایی آن مسخر سازیم؟ ... شناخت و نگاه به درون و برون سوژه "خود" بازگوکننده دوچهره گی انسان است ، این دو چهره گی یکی طبیعت و دیگری عقل اوست که می توانند به شکل کردار متمایز ازهم نما یابد . اگر خود را آزاد از قید و بندها، واسطه ها و عامل ها رها سازیم، آنچه که "خود" را بیان می کند غول بی شاخ و دمی ست که ارزشش از حیوان صفتی او نمایان می گردد، چنگ می اندازد به هر کس و هر چیز تا خود را ارضاء نماید، آنچه که طینت اوست، چنین عملی از او حکم طبیعت اوست و مانند حیوان امر طبیعت بر او واعمالش غلبه دارد.
نه در سال 1285 شمسی که مظفر الدین شاه قاجار فرمان مشروطه را امضا کرد و نهضت مشروطه خواهان ایران رسماً به پیروزی رسید و نه پس از آن، زنان ایرانی از دستاوردهای آن بهره یی نبردند. شاید سهم خواهی زنانه از مواهب استقرار قانون از سوی زنان مشروطه طلب که با حضور خود به تحقق رویای مشروطیت کمک کردند به طور جدی مطرح نشد یا اگر در موارد محدودی مطرح شد از سوی مردان که نگارنده قانون و پس از آن راوی تاریخ مشروطه بودند چیزی بیش از یک شوخی تلقی نشد.
ازآنجایی که حقوق در معنای عام وقانون به معنای خاص برای پاسخگویی به نیازهای انسان در عرصه عمومی تدوین میشود؛ لذا باید توانایی برآوردن احتیاجات عمومی را در روابط اجتماع داشته باشد، در غیر این صورت هر تلاشی در این راستا به شکست منتهی می شود؛ لذا عدم درک و آگاهی لازم از حقوق و نهایتاً عدم پاسخ کافی به نیازهای واقعی اجتماعی و فردی، به یکی از موانع حاکمیت قانون در جوامع تبدیل میشود.