جامعه فلسفی فعال مهم ترین هدف ماست.
دکتر وحید دکترای فلسفه خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده و از او مقالات بسیاری در ژورنالهای معتبر فلسفی منتشر شده است. اخیراً کتابی از ایشان با نام epistemic justification and skeptical challenge توسط انتشارات مک میلان منتشر شده، همچنین به زودی کار جدید ایشان که فصلی از هند بوک معرفت شناسی است توسط انتشارات راتلج منتشر خواهد شد. دکتر وحید از جمله معدود افرادی است که در هنگام مصاحبه تعمق و دقت نظری را که از یک فیلسوف تحلیلی مورد انتظار است می توان در چهرهاش مشاهده کرد.
انگیزه تاسیس پژوهشکده فلسفه تحلیلی در مرکز تحقیقات فیزیک و ریاضیات نظری با چه هدفی بوده است؟ چه نیازی حس میشد که فلسفه تحلیلی به عنوان یک پژوهشکده در ایران مطرح شود؟
البته اسم فلسفه تحلیلی را اسم عجیب و غریبی نباید قلمداد کرد، چون دپارتمانهای دیگر هم در ایران که فلسفه غرب یا فلسفه علم تدریس میکردند، یا حتی فلسفه کانت تدریس میکردند، همه به عنوان فلسفه تحلیلی محسوب میشوند و شاخههای آن هستند، منتهی مشخصا تحت این عنوان نبوده است، به خصوص اینکه آن درسهای اصلی که هرم فلسفه تحلیلی را تشکیل میدهند به صورت سیستماتیک و منظم در جایی تدریس نمیشد. از این رو دیدیم تنها راهی که موجب میشود تلقی صحیحی از فلسفه غرب به معنای آنگلوساکسون آن که همان فلسفه تحلیلی است، ایجاد شود این است که جایی را ایجاد کنیم که فقط به این امر بپردازد و از حواشیای که معمولاً ارائه میشود و خیلی هم به بحث مرتبط نیست، بپرهیزد و فقط به درسهای اصلی بپردازد که اساس و پایه فلسفه غربی به معنای تحلیلی آن است.
این شیوهای که شما در اینجا در آموزش فلسفه تحلیلی پیش گرفتهاید، آیا ناظر به شیوه تدریس در کشورهای آمریکا و انگلیس است یا سنتهای فلسفه تحلیلی دیگر کشورها را نیز در نظر دارید؟
سنت فلسفه تحلیلی اگر فقط اسمش را بخواهید لحاظ کنید، به کارهایی بر میگردد که فرنگیها کردهاند. اما به معنای عام، فلسفه تحلیلی نوعی از اندیشیدن است که تعهد به برهان را لازم میآورد و این تعهد به برهان و استدلال، لزوماً امری فرنگی نیست و در فلسفه اسلامی خودمان، در اصول و علومی از این قبیل کاملا تعهد به برهان کاملا محسوس است. از این جهت فلسفه تحلیلی میتواند شامل آن مباحث هم شود و چیزی منحصر به غربیان نیست. اما وقتی ما میخواستیم پژوهشکده فلسفه تحلیلی را بنا کنیم، نگاهمان به تجربهای بود که در غرب اندوخته بودیم تا از آن استفاده کنیم. از این رو در این رشته سعی میکنیم که همان دروس و به همان شیوهای که در فلسفه تحلیلی در غرب تدریس و به کار میرود استفاده کنیم.
آیا قصد دارید که با همین نگاه متعهد به برهان به سنت خودمان هم توجه کنید؟
بله، به این کار مشتاق بودیم و چند سمینار هم گذاشتیم که برخی از علمایی که در قم بودند، شرکت کردند و سخنرانیهای خوبی هم کردند و قصد داریم که ان شاء الله در آینده هم ادامه دهیم. اما در فلسفه اسلامی هنوز کسی را که بتوانیم در تهران از ایشان استفاده کنیم، نیافتهایم. به هر حال متاسفانه تهران از این جهت فقیر است و مطمئنا اگر کسی را داشتیم از ایشان حتما برای تدریس استفاده میکنیم. هدف ما از تشکیل این گروه و پژوهشکده در اینجا تربیت یک جامعه فلسفی فعال است که به شدت فقدان آن در وضعیت کنونی ایران محسوس است. شما وقتی به جامعه ریاضی یا به جامعه فیزیک نگاه میکنید، درمییابید که ایشان با هم در تعامل فعال هستند. مقالههای منتشر شده در این حوزهها بهطورمعمول چند نویسنده دارد. شما میتوانید ببینید که فیزیکدانها و ریاضیدانها با یکدیگر سمینارهای زیادی میگذارند و افراد سخنرانی میکنند و…. ولی در فلسفه علی رغم اینکه اسمش در همه جا زیاد است، یک جامعه فعال علمی نداریم به همین دلیل شما در ایران به ندرت به مقالهای بر میخورید که خود کسانی که فلسفه میخوانند به آن ارجاع دهند. به دلیل نبودن همین جامعه علمی بود که ما کوشیدیم به سمتی برویم که این هدف حاصل شود. جامعهای که افراد در آن با یکدیگر تعامل فعال داشته باشند.
بله، سخن شما درست است. ما دپارتمانها و موسسات فلسفی مختلفی داریم که با هم تعامل جدی فلسفی ندارند در حالی که در آنها از فلسفههای درجه دو یا مضاف سخن میگویند که البته ما نفهمیدیم که منظورشان دقیقاً از این فلسفههای درجه دو یا مضاف چیست؟
(خنده) ما هم متوجه نشدیم که یعنی چه!
شما فکر میکنید چرا چنین سنتی ناظر به فلسفه اسلامی پا نگرفت؟
این برمیگردد به فقدان یک جامعه علمی فعال. شما ببینید در فرنگ وقتی یک مقاله نوشته میشود، در جوامع علمی و جاهای مختلفی ارائه میشود. این امر سبب میشود که با نظرها و دیدگاههای مختلف مواجه شود و همین امر موجب آن میشود که مقاله منقحتر و دقیقتر شود. این سنت متاسفانه در جوامع علمی ما نیست. اصلاً در اینجا سنت مقالهنویسی به این معنا وجود نداشته است و چون این سنت وجود نداشته است، قاعدتا چیزی هم وجود نداشته که کسی با استناد به آن به نقادی بپردازد و به تعامل صاحبنظران منجر شود. همه اینها به نکتهای برمیگردد که در مورد فقدان یک جامعه فلسفی فعال عرض کردم. به فقدان یک جامعه فلسفی. اینکه چرا جامعه فلسفی نداشتیم هم تا حدودی به نحوه تدریس فلسفه دراین دیار باز میگردد. احتمالا فلسفه در دیار ما درست تدریس نمیشده و از این رو فارغالتحصیلان این رشته نتوانستهاند خود را درگیر مباحث فلسفی کنند.
بله، باید شیوههای آموزش فلسفه مدام با توجه به تاریخ تغییر کند و روشهای جدیدی وارد شود.
البته من بحث شما را از شیوه تدریس درست متوجه نمیشوم. یک شیوه به نظر من بیشتر نیست. اینکه شما موضوع را بشناسید و آن را درست معرفی کنید، شیوهای جز این نیست.
این خیلی کلان است، به هرحال باید جزئیتر شود و نوع آموزش و راهکارها دقیقا مشخص شود.
من خیلی درک نمیکنم که منظور شما از کلان چیست. مثلا شما میخواهید فلسفه ذهن تدریس کنید. کسی که میخواهد این درس را تدریس کند باید کاملا به آن آشنا باشد. در استانداردهای بالا باید در این زمینه مقاله علمی داشته باشد که در نشریات معتبر خارجی چاپ شود. در سطح پایینتر این است که مطلب را به خوبی بشناسد، مطابق با مطالب جدید به روز باشد، و در نهایت بتواند به خوبی آن را تدریس کند. اگر احتمالا کسی را نداشته ایم که این موضوعات را تدریس کند، به این دلیل است که کسی را نداشته ایم که این موضوعات را به خوبی فهمیده باشد.
بازگردیم به بحثمان درباره پژوهشکده؛ سیاست کلی شما در این مرکز علمی چیست؟ آیا پژوهشکده فلسفه تحلیلی به دنبال این هست که فیلسوفانی پرورش دهد که در حوزههای گوناگون جامعه وارد شوند، مثل فیلسوف اخلاق، فیلسوف حقوق و…؟
پژوهشکده فلسفه تحلیلی یک دپارتمان کوچک است و این اهدافی که شما برشمردید بسیار کلان است و مستلزم امکانات فراوانی است. اما در هر صورت ما حس کردیم که کار را باید از جایی آغاز کنیم و لذا در حد امکانات محدودمان آغاز به فعالیت کردیم. بنابراین تلاش ما مقطعی و با توجه به امکاناتمان است. انشاء الله در آینده آن را بسط و گسترش میدهیم.
پس برنامه کلانی در نظر ندارید.
بله، فعلا با توجه به امکاناتمان در همین حد است و تمرکزمان در فلسفه تحلیلی است و آن چیزی که شما در مورد فلسفه حقوق یا فلسفه تکنولوژی یا فلسفه اخلاق گفتید، اولا در کشورهای غربی هم در همه جا نیست و ثانیا مستلزم امکاناتی است که فعلاً در اختیار ما نیست. لذا ما سعی میکنیم یک دپارتمان کوچک در فلسفه تحلیلی بنا کنیم. ضمن اینکه در اینجا دانشجویان به خوبی با مبانی فلسفه تحلیلی آشنا میشوند و با مسائلی آشنا میشوند که در واقع مبنای بسیاری از مباحث در فلسفه اخلاق، فلسفه تکنولوژی و… است. از این رو ما سعی میکنیم تا بتوانیم در انتقال مباحث فلسفه تحلیلی بکوشیم و اگر در این انتقال موفق باشیم گام بزرگی بر خواهیم داشت.
نظر شما در مورد تدریس فلسفه به زبان اصلی که اکثرا به انگلیسی است، چیست؟
به نظر من اگر این کار انجام شود فایدههای زیادی خواهد داشت. البته این به معنای کنار گذاشتن زبان فارسی نیست. بلکه در کنار زبان فارسی تدریس به انگلیسی نیز مفید است.
اغلب کسانی که وارد مقاطع بالای فلسفه میشوند، از رشتههای مهندسی، علوم پایه و پزشکی میآیند و کمتر دیده میشود که خود دانش آموختگان فلسفه با علاقه چنین کاری کنند. شما این امر را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ این سوال از جهتی مشکل است به این دلیل که این امر به نحوه برگزاری کنکور باز میگردد. یعنی کسانی که در کنکور رتبههای بهتری میآورند به رشتههای مهندسی یا پزشکی میروند اما کسانی که رتبههای پایینتری میآورند به رشتههای علوم انسانی گرایش مییابند. از طرف دیگر برخی از این افراد که وارد رشتههای مهندسی میشوند، چون براساس علاقه به این رشتهها وارد نشدهاند، تغییر رشته میدهند و بر حسب سلیقه شان ممکن است به رشتههای فلسفی روی آورند. ذهنیتی که حاکم بر کنکور و ورود به دانشگاه است یکی از دلایلی است که سبب شده فلسفه در این دیار جایگاه شایسته خود را ندارد.
شما اینجا برای پذیرش دانشجو آیا به مدرک فلسفه در مدارج پایینتر اهمیتی میدهید؟
خیر، ما در دوره اولی که دانشجو گرفتیم، تنها شرط شرکت در آزمون داشتن مدرک کارشناسی بود، از هر رشتهای. تنها برایمان مهم بود که دانشجویان از پس امتحان و مصاحبه برآیند. لذا پس زمینه افراد برای ما اهمیت نداشت، مهم توانایی هایشان بود. این امر در سایر نقاط دنیا هم دیده میشود. شما افرادی را مییابید که تغییر رشته دادهاند. البته در آنجا این تغییر رشته به مساله ورود به دانشگاه ارتباطی ندارد. همچنین در غرب رشتههای ترکیبی زیاد است مانند «فلسفه و ریاضی». این امر سبب میشود که مثلا کسی از ریاضیات به فلسفه علاقهمند شود و به مسائل فلسفه ریاضی بپردازد.
با توجه به اینکه شما در دوره بعدی قصد دارید دانشجویان جدیدی را پذیرش کنید، آیا قرارنیست تغییری در برنامههایتان ایجاد کنید؟ یا برنامه کلانی ندارید؟
خیر؛ با توجه به امکاناتمان فکر میکنم برنامه کلان اندکی بلند پروازانه باشد. هدف ما در حال حاضر بیشتر انتقال صحیح مفاهیم و ایدههاست.
در مورد انتشار آثار یا مجلههای تخصصی چطور؟
خیر، این امر هم با توجه به امکانات و هم با توجه به متخصصان فعلا امکانپذیر نیست. زیرا این امر به تربیت افراد باز میگردد که باز به کار اول ما وابسته است. وقتی ما دانشجویان خوبی تربیت کنیم، خود به خود کار مجله و انتشار کتاب نیز درست میشود. لذا دغدغه اصلی ما فعلا تربیت دانشجو است و میخواهیم که دانشجویانمان به خوبی از عهده خواندن منابع دست اول بر آیند.
آیا قصد ندارید که اساتیدی را از خارج از ایران یا دیگر اساتید فلسفه داخلی را برای تدریس دعوت کنید؟
این امر جزء آرزوهای ما بوده است که بتوانیم اساتیدی را برای تدریس دعوت کنیم. کاری که الان کرده ایم این بوده است که از زمانی که این پژوهشکده تاسیس شده است،هر سال اساتیدی را از خارج دعوت کردهایم تا بهصورت فشرده در مورد موضوعات گوناگون صحبت کنند.
البته غایت ما این بوده که این اساتید را در زمانهای بیشتری نگه داریم و از ایشان برای تدریس استفاده کنیم اما در حال حاضر با توجه به شرایط خارج از اختیار ما امکان آن کم است ولی حتی برای دو سه هفته داشتهایم که افرادی به صورت فشرده به تدریس پرداختهاند، اما در اهداف ماست که این دورهها گسترش یابد.
معمولا هر فردی که کاری را شروع میکند آمال و آرزویی را حتی بهطور شخصی برای خود در نظر میگیرد من به عنوان آخرین سوال میخواستم از شما بپرسم که با تاسیس پژوهشکده فلسفه تحلیلی چه خواسته و آمالی را دارید؟
همان طور که گفتم هدف ما ایجاد یک جامعه علمی فعال است. اگر ما بتوانیم این کار را انجام دهیم، در کارمان موفق بوده ایم. هدف اصلی تشکیل جامعهای علمی است که در فلسفه جدّی باشد و آنرا بهصورت جدی آموخته باشد تا هر کسی هر حرفی را بدون احتیاط نزند چون میداند که سخنانش حتماً توسط یکی از همکارانش مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت.
منبع: روزنامه تهران امروز 3 بهمن 86