او تأکید مى کرد که روشن کردن موجودیت ها (ENTITIES) که فرد درباره آنها سخن مى گوید ضرورى است: «هیچ موجودیتى(ENTITIEY) بدون هویت (identity) نیست.» او همچنین به وضوح در رابطه موجودیت هایى که در یک تئورى به آنها پرداخته مى شود نظر داشت. او استدلال مى کرد که یک تئورى به همه آن موجودیت هایى ملزم است که به جهان گفتار آن نظریه تعلق دارند: «بودن یعنى بودن مقدار یک متغیر» این رئالیسم در کار بعدى کواین چرخش مهمى به حساب مى آید. مشارکت عمده کواین در نظریه معنا بوده است، او در مقاله معروف «دو حکم جزمى تجربى گرایى» (Two Dogms of Empricism) در سال ۱۹۵۱، دیدگاه سنتى در مورد «معنا» و مفاهیم مربوط مانند هم معنایى(Synony my) و تحلیل پذیرى را (analyticity) مورد انتقاد قرار داد.