از خصوصیات سبک و نثر«جمال زاده» تعریف و توصیف است. او در داستان هایش گوشه هایی از زندگی ایرانیان را در دوران مشروطه، با نثری ساده، متفاوت، طنز آمیز و به صورتی انتقادی به تصویر کشیده است. «رآلیسم» انتقادی «جمال زاده» اما، «رآلیستی» بود که تازه شکل گرفته بود. آن هم در محاصره بسیاری از متعصبان و متحجران که در طول تاریخ همواره وجود داشته و دارند. کسانی که با هرگونه تغییر و تکامل جامعه مخالفاند. همانهایی که در برخورد با شعر«نیما» نیز، به نبش قبر پرداخته و در گورها قافیه میجستند و برای استخوانهای پوسیده قصیده میسرودند. همانها که در زمان انتشار«یکی بود، یکی نبود» محافظه کارانه در ملاء عام، کتاب را سوزاندند. اما اگرچه این موضوع «جمال زاده» را به شدت تحت تاثیر قرار داد، لیکن با آگاهی فراوان از ادبیات «ایران» و جهان، همه را- چه دوست و چه دشمن- به آرامش دعوت کرد تا با پروراندن مضامین طنز آمیز، به شیرینی سخناش بیفزاید و به این ترتیب به انتقادی غیرمستقیم و گاه مستقیم از همین مرتجعهای متعصب بپردازد.
واقعیت این است که در جوامع طبقاتی؛ اندیشه نیز طبقاتی است. اندیشهی طبقاتی؛خود، محصول بلا منازع تفکر «زور»، «قدرت» و«سرمایه» است. در واقع«طبقهی استثمارگر، با پشتوانهی ربودهی خویش که تبلور و تراکم نیروی«کار» مردمان محروم و خاموش است، به موجودیت تحمیلی خویش، قدرتی شیطانی بخشیده و زیر سلطهی تجهیزات نظامی، فرهنگ انحطاطی خود را به لعاب مفاهیم مترقی هنر و فرهنگ امروز میآلاید و میگسترد تا بیش از پیش، پاسخ گوی نیازمندی های متجاوزین جهانی باشد»