دغدغۀ اصلی این یادداشت نقد نژادپرستی به لحاظ اجتماعی، سیاسی و روانشناسی نیست بلکه نقد آن به لحاظ نظری و فلسفی است. نژادپرستی درون خود دارای تناقضی است که دراینجا بناست با مفهومپردازی فلسفی آشکار شود. پیش از بیرونکشیدنِ تناقض درونی نژادپرستی، باید به خصلت بنیادینِ کلیت [Totality]، و تمایز ‘چیز’ها توجه کرد..