اینکه هنوز هیچ زبانی برای بیان نقطههای نصفالنهار نداریم بدین معنی است که هیچ زبانی برای «رابطهمندی» نداریم، برای بیان اینکه ما دقیقا به چه ترتیب «در رابطه» هستی داریم. این دومین چالشی است که پروژهای دایر بر مدار «رابطهمندی»، در پیکارش علیه رژیم مبتنی بر مرزبندیها، در حال حاضر باید با آن دسته و پنجه نرم کند. زبانی که ما برای توضیح رابطهها «داریم» به طرز یأسآوری خود درگیر مرزبندیهاست. و این یعنی، در تلاش برای صورتبندی پروژه رابطهمندی، با «گزینههای» متعددی رویاروییم که به واسطه آنها بدل به عاملانی فعال میشویم و دست به جداسازی و تفکیک میزنیم، مثلا تفکیک واقعی از خیالی، ذهنی از عینی و غیره. یک مثال روشنگر از زبانهای غربی، کنه مطلب را به ما نشان میدهد: برخلاف زبانهایی مانند یونانی باستان، اکثر زبانهای اروپایی فاقد مصادیق «مدیوم» [واسطه]اند. در زبان، هر چیزی باید در طبقه «معلوم» (active) جای گیرد یا «مجهول» (passive). ما میسازیم [به صیغه معلوم] یا ساخته میشویم [به صیغه مجهول]. هیچ تولید مشترکی، هیچ نوع از رابطهمندی، در اینجا مجاز شمرده نمیشود، فقط آگاهی مضاعف و ای بسا روانگسیخته از منطق مرزها در کار است و بس.
پدیده جهانی شدن به عنوان یکی از بحث انگیزترین مسائل قرن حاضر تبدیل شده است.صاحبنظرانی آن را یک فرایند گریز ناپذیر در سده بیست و یکم می دانند که تمام جنبه های زندگی بشری را دستخوش تغییر می کند عده ای دیگر از صاحبنظران آنرا پروژهای از قبل طراحی شده توسط دنیای غرب و سرمایه داری می دانند.فارغ از اختلاف نظراتی که در تعریف جهانی شدن وجود دارد دگردیسیهای تکنولوژیک و ارتباطی و رسانه ای و پیشرفت های فناوری و شبکه های کامپیوتری و ماهواره ها باعث شده است که مرزهای جغرافیایی و ملی کم رنگ شوند و موجب افزایش آگاهی کلی و فشردگی جهان شود.
اندیشه های آلکسی دوتوکویل درباره جامعه فرانسه وآمریکای قرن نوزدهم یکی ازمنابع جدی برای فهم جامعه جدیداست. جامعه شناس برجسته ای چون ریمون آرون ،توکویل را از بنیانگذاران علم جامعه شناسی دانسته و شان اصلی این علم را فهم روندهای شکل دهنده جامعه جدیدمی داند.(آرون:۱۳۷۰).ریمون بودن،ازدیگر جامعه شناسان صاحب نفوذمعاصرنیزمعتقداست روندهایی که توکویل درصدوهفتادسال پیش تشخیص داده هنوزازروندهای جدی جامعه کنونی ماست.(بودن : ۱۳۸۳).این نوشته باطرح اندیشه توکویل سه هدف رادنبال می کند. اول،شکل گیری "قدرت اجتماعی"درجامعه جدیدرابه عنوان یکی ازروندهای اساسی که توکویل تشخیص داده است،توضیح می دهد.دوم،در جامعه جدیدبه چه شکل هایی این قدرت اجتماعی اعمال می شود.سوم داروی شفابخشی راکه توکویل برای مهارپیامدهای نامطلوب قدرت اجتماعی برمی شمردبرجسته می کند.
هدف از انتخاب این عنوان برای این یادداشت، گریزیست به مفهوم فاعلی «روشنفکر» و دنیایی که روشنفکری از آنجا شکل می گیرد. این انتخاب از آن رو صورت می گیرد که با وجود آشنایی ایرانیان با فلسفه ی یونان قدیم و تاثیر آن برتدوین فلسفه ی اسلامی و همچنین اثر جنگهای صلیبی که باعث آشنایی مردمانی از شرق درباره ی شیوه ی زیست جهان غرب شد، می توان ادعا کرد که مهمترین تاثیر غرب بر ایران از جانب مدرنیته بوده است.
با پدیدار شدن و وقوع انقلاب اسلامی در ایران، کشور ما به موضوعی برای توجه جهانیان تبدیل شد. از سال 1357 وقایع و اتفاقات در ایران و در خصوص ایران برای جراید جهانی همیشه تیترساز بوده اند. اما در یک ارزیابی دقیق تر دوران پس از انقلاب در ایران را از منظر توجه جهانی به سه دوره باید تقسیم کرد. در دوره اول به واسطه آنکه پدیده جدیدی یعنی یک انقلاب مذهبی در اواخر قرن بیستم در گوشه ای از جهان اتفاق افتاده بود، ایران توجه روشنفکرانی همچون میشل فوکو را به خود جلب کرد. در این دوره توجه جهانیان به ایران بسیار زیاد بود. در دوره دوم به علت جنگ ایران و عراق و کم شدن فعالیت های روشنفکری و ... توجه به ایران در محافل روشنفکری غرب کمتر شد. دوره سوم که نقطه آغاز آن را سال 1370 می دانم و حرکت اصلاحات نیز جریی از همین دوره محسوب می شود، بسیار مورد توجه جهانی است و رفت و آمد به ایران نیز در این دوره زیاد شده است. پدیده دوم خرداد و اصلاحات توجه به ایران را در محافل غربی بیشتر کرد که این توجه کماکان ادامه دارد. البته به همان میزان که نگرانی هایی در مورد اتفاقات داخل ایران در این محافل وجود دارد همان قدر هم اوضاع داخل ایران در تحلیل آنها ناشناخته باقی مانده است. وقتی شما در ایران زندگی نکنید به تضادها و پیچیدگی های داخل ایران آگاه نیستند. ایران کشوری پر از تضاد و پیچیدگی است که بهترین مثال آن جوانان هستند که سمبل این پیچیدگی اند. از بیرون فقط در چارچوب خاصی به ایران نگاه می شود، در صورتی که وقتی داخل ایران هستید و با افراد ارتباط دارید به پیچیدگی ها بیشتر واقف می شوید. مثلا می توانید بفهمید نگاه جامعه ایران نسبت به غرب تفاوت دارد و یا بفهمید که چه بخشی از جامعه سنتی باقی مانده و چه بخشی مدرن شده است.من خود با نگاه تک بعدی به اوضاع ایران یا هر کشوری مخالف هستم. زیرا نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه نمی توان به پیچیدگی های آن کشور نیز واقف شد.