سال های سال مفاهیم جنسی مفاهیمی طبیعی تلقی می شدند. این طبیعی تلقی شدن مفاهیم جنسی باعث شده بود که در طی دهه های اخیر با مشاهده ی نمونه های بسیاری چون مورد ماریا پاتینیو، رابطه ی میان مفاهیم مردانگی و زنانگی و تعاریف بیولوژیک از دو جنس شکل جدیدی به خود گرفت زیرا به نظر می رسید که با توجه به ظاهر زنان و مردان نمی توان به طور قطع در مورد ویژگی های جنسیتی و رفتارهای جنسی آنان قضاوت کرد. مفهوم جنسیت در اوایل دهه ی ۱۹۷۰ بود که متولد شد. در سال ۱۹۷۲ جان مانی و آنکه ارهارد این ایده را پروردند که جنس و جنسیت دو مقوله ی کاملا جدا از هم می باشند. زمانی که از جنس سخن به میان می آوریم منظورمان ویژگی های بیولوژیک بدن است که توسط ژن ها رقم می خورد و غیر قابل تغییر است. اما جنسیت نشان دهنده ی ویژگی های روانی فرد و برداشت او از خود است که در روابط او با اطرافیانش شکل می گیرد. کتاب اوکلی نیز در همان سال به با عنوان جنس، جنسیت و جامعه منتشر شد که در آن جنس را به عنوان تفاوت های مرتبط با اندام های تناسلی و کارکرد تولید مثلی آن ها تعریف می کند و جنسیت را به فرهنگ مرتبط می داند که طبقه بندی اجتماعی مردانه/زنانه را ایجاد می کند.