نیازى فورى به ایجاد کردن انقلابى در کل اهداف و روش هاى پژوهش دانشگاهى و تمام خصایل و ساختار آن وجود دارد تا دانشگاه وظیفه شایسته اش را که ارتقا دادن «فرزانگى» (Wisdom) است و نه کسب کردن صرف دانش (Knowledge)، به عهده بگیرد .دانشگاه (Academia) آنچنان که امروز وجود دارد، ثمره دو انقلاب عقلانى بزرگ درگذشته است. اول ، انقلاب علمى قرون شانزدهم و هفدهم که با گالیله، کپلر، بویل، نیوتن و بسیارى از دیگران آغاز شد که درواقع علم مدرن را به وجود آوردند. روشى براى کسب پیش رونده دانش کشف شد: روش مشهور تجربى علم. امروزه فیلسوفان هنوز درباره ماهیت روش هاى علم اختلاف نظر دارند؛ با این وجود در مورد این که روش علمى، خصلت دقیق آن هر چه که باشد، در عمل موثر است تردیدى وجود ندارد.
او تأکید مى کرد که روشن کردن موجودیت ها (ENTITIES) که فرد درباره آنها سخن مى گوید ضرورى است: «هیچ موجودیتى(ENTITIEY) بدون هویت (identity) نیست.» او همچنین به وضوح در رابطه موجودیت هایى که در یک تئورى به آنها پرداخته مى شود نظر داشت. او استدلال مى کرد که یک تئورى به همه آن موجودیت هایى ملزم است که به جهان گفتار آن نظریه تعلق دارند: «بودن یعنى بودن مقدار یک متغیر» این رئالیسم در کار بعدى کواین چرخش مهمى به حساب مى آید. مشارکت عمده کواین در نظریه معنا بوده است، او در مقاله معروف «دو حکم جزمى تجربى گرایى» (Two Dogms of Empricism) در سال ۱۹۵۱، دیدگاه سنتى در مورد «معنا» و مفاهیم مربوط مانند هم معنایى(Synony my) و تحلیل پذیرى را (analyticity) مورد انتقاد قرار داد.