در قرن ۱۷ لایپنیتس فیلسوف آلمانی در فکر آن بود تا از طریق منطق زبانی را سامان دهد که برای همگان قابل فهم باشد تا دیگر دچار اختلافات عدیده و مهم نگردند.اشکالاتی که اگر زبان منطقی را در برابر شان بکار اندازیم تاب نخواهند آورد. لایپنیتس در این راه ( ساختن زبانی جهانی ) جبر را پایه گذاشت و حتی جدولی از نشانه های ریاضی نیز ساخت با این حال با هدفش فرسنگ ها فاصله داشت.پس از وی کانت بزرگ با بی علاقگی به این موضوع راه حل مشکل چندگانگی صدق را در صورت شناسایی و ساز و کار آن تشخیص داد . وی با استدلالاتی قدرتمند که در (( سنجش خرد ناب )) ترتیب داد به جنگ سختی های بشر شتافت. در دستگاه وی عقل استعلایی چاره ای جز اتکا به شهود های حسی نداشت تا خود را اثبات کند و از آن طریق به جهان بیرون پل بزند . منطق و ریاضی هر دو جز قالب هایی جزمی بودند که همانگویه می کردند. منطق از نظر وی از ارسطو جلوتر نیامده بود و در جا میزد و ریاضی نیز جز بازی نشانه گذار عقل نبود که راه را برای طبقه بندی تجربیات باز می کرد. افکار کانت که انسان را از بند قدرت متافیزیک می رهاند و فعلیت را به او باز می گرداند ...
سولومون بلو که بعد ها خود را سال بلو نامید ( تولد۱۰جون ۱۹۱۵- مرگ ۵ اپریل۲۰۰۵) از تحسین بر انگیزترین نویسندگان کانادایی تبار آمریکا بوده است. اوبرنده ی جایزه ی نوبل در سال ۱۹۷۶ و همچنین برنده ی مدال ملی هنر در سال ۱۹۸۸ گردیده. بلو خوب می دانست برای نوشتن رمان، باید به ردپای انزوا، معنویت گسسته و تواناییهای نهفتهی انسان رجوع کند. بلو از شهر محل سکونتش، شیکاگو برای نوشتن الهام می گرفت و ماجراهای زیادی را از آنجا می ساخت. آثارش بیانگر ترکیبی از فرهنگ بالا دست و پایین دست بود و شخصیتهای ماجرا هایش ترکیبی نیرومند از متفکرانی ایده پرداز و اعتقادات مردمان باهوش خیابان ها بودند. هنگامی که در پاریس مستقر بود بهترین اثرش به نام “ داستان های اوگی مارچ “ را نگاشت. (۱۹۵۳)