منقدین چپ پوپر رامتهم میکنند که اونه تنها به ماتریالیسم دیالکتیکی انتقادمیکند بلکه وجودقوانین تحول اجتماعی عینی راانکارمیکند وبانظرات ضدکمونیستی اش درکتاب " جامعه باز و دشمنانش " به تحسین دمکراسی بورژوایی وبه رد هرگونه جانشینی انقلابی برای دولت سرمایه داری انحصاری می پردازد وآرمانگرایی اجتماعی را غیب گویی روشنفکری می نامد. طرفداران پوپر کتاب فوق را نه تنها انتقادی از مارکس، هگل و افلاتون بلکه دفاعبه ای ازدمکراسی دانستند. اودراین کتاب مدعی شد که هر اتوپی و هر تئوری نجات و رهایی بخش، اجبارا به زورگویی و دیکتاتوری سیاسی منتهی میشود . پوپر هگل و مارکس رابا تاریخگرایی خرافاتی و غیبگویی فلسفی شان،پیامبران دروغین نامید. اوپیشگویی های آنان درباره حوادث آینده تاریخ را نیز پیغمبربازی نامید. وی از این طریق مارکس، هگل و افلاتون را نخستین جاده صاف کن های دیکتاتوری نامید. او میگفت که گرچه افلاتون یکی ازبزرگترین فیلسوفان جهان است ولی پایه گذار حکومت و دولت توتالیتر نیزبود. اوافلاتون را بدلیل نظریه " دولت کامل اوتوپی اش " یک مبلغ : ضددمکراسی ، دولت رهبری خواه، راسیستی و توتالیتر دانست؛ آنطور که بعدها استالین و فاشیسم آنرا عملی نمودند. بخشی از محققین دانشگاهی امروزه مدعی هستند که شکست فاشیسم و استالینیسم در قرن بیست، صحت نظرات اورا به اثبات رساند .