آبجی خانم عنوان و شخصیت اصلی یکی از از داستان های رئالیستی ( رئالیستی انتقادی)، صادق هدایت و قصه دختری است که به سبب زشت بودنش هرگز موفق نمی شود خواستگار پیدا کند و سرانجام دست به خودکشی می زند. آبجی خانم دختری است، بلند بالا و لاغر و گندمگون و با لب های کلفت و موهای مشکی و در کل زشت. بر عکس خواهر کوچک او. ماهرخ، دختری است با قدی کوتاه، سفید، بینی کوچک، چشمانی گیرا و خوشرو همین موضوع باعث می شود که برای ماهرخ به زودی خواستگار بیاید و آبجی خانم خجالت زده و افسرده مورد طعن و سرزنش مادر و اطرافیان خود قرار گیرد. داستان در یک فضای بسته و فقیرانه که از نظر هدایت تمام بدبختی ها از آن سرچشمه می گیرد اتفاق می افتد: “ پدرخانواده بناست عباس نامزد ماهرخ، از طبقه پایین اجتماع است و جهیزیه ماهرخ که کلفتی یک خانواده را می کند یک سماور قدیمی است با یک چارقد و یک تنبان. ”