مسئله مهم برای آلتوسر بهعنوان نقطه شروع پرداخته او به ایدئولوژی مسئلهی بازتولید است؛ لذا آلتوسر با مطرح کردن مسالهی بازتولید به ایدئولوژی میرسد و اهمیت تحلیلی آن را به تصویر میکشاند. بازتولیدی که آلتوسر از آن سخن به میان میآورد علاوه بر بازتولید نیروی کار، بازتولید شرایط تولید نیز هست. «چنانکه مارکس مینویسد هر بچهای میداند که اگر در یک نظام اجتماعی همزمان با تولید، شرایط تولید بازتولید نشود آن نظام اجتماعی یک سال هم نخواهد پایید»
ایدئولوژی تنها یک شکل سازمانیافته (از لحاظ ذهنی) بر اساس نظمی ذهنی است که با عناصر برگرفته از ساختارهای فکر شده و پیشینی شکل میگیرد که درون خود گویای نوعی انسجام یا لااقل فاقد تضاد باشند. این ساختارها که البته پایههای اساسی آنها را باید در اندیشه هند و اروپایی و به ویژه یونانی جست که سپس از خلال عقلانیت اروپایی خود را جهانشمول پنداشتند و خود را به جهان تحمیل کردند، دانست، تا پیش از مطالعات مردمنگارانه قرن بیستم و تجربه خونین خود این قرن در کشورهای مرکزی گسترش اروپایی، بیشک و تردید پذیرفته میشدند. اما امروز هر چه بیش از پیش و یک به یک زیر سوال میروند و هر چند به دلیل شکلگیری جهان بر اساس این ساختارهای ذهنی، عملا برای زیستن در آن باید از آنها استفاده و تبعیت کرد، تحولات فناورانه و یا بهتر بگوییم «احتمال بالقوه» چنین تحولاتی و پیشبینیناپذیر شدن، فازی شدن روابط و مفاهیم و عدمقطعیتی که هر روز خود را بیش از پیش به مثابه ساختار اصلی به جهان تحمیل میکند، عواملی بودهاند که شکلی از اشکال «دگر زیستن» دراین جهان را هر چه بیشتر بر روی یک طیف «ممکن» قرار میدهند.
بسیاری از انسانها دیندار هستند. مساله اشتغال و ذهن انسان به دین تا اندازهای حائز اهمیت است که حتی برخی دین را وجه اصلی امتیاز بشر دانستهاند. هیوم در کتاب ادیان زنده جهان مینویسد : در تاریخ بشر هرگز حتی قبیلهای وجود نداشته است که به گونه ای دیندار نبوده باشند. به تعبیر میر چا الیاده انسان به نحوه چاره ناپذیری به انواع و اقسام شیوه ها دینی و دین ورز است و موقعیت و طبیعت انسان لامحاله در چنین جهتی است. رازهای عظیم و شگرف و بی اعتباری جهان و همچنین خود آگاهی پرسشگر و ارزیابی کنند. جستجوی ارزشها و حقایق والا را که فقط نام دیگری بر پرس و جوی دینی است ناگزیر می سازد.