موضوع این مقاله بررسی امکان تطبیق مفهوم «دیگری» در فلسفهی لویناس و «معشوق» در شعر حافظ است. فلسفهی لویناس، فلسفهای اخلاقی است. و به عقیدهی او شرط امکان اخلاق، دیگری است. دیگری سوژه را متعین میکند. اما این دیگری همواره در نسبت غیریت با سوژه قرار دارد. دیگری، مطلقاً غیر است. بنابراین دیگری نامتناهی است. اما آنچه سوژه، عدم تناهیِ دیگری را در آن مییابد، چهره است. چهره به مثابهی روزنی به ساحت نامتناهی دیگری، فراوان مورد توجه لویناس قرار گرفته است. بر این اساس سوژه در چهرهی دیگری مسئولیت بینهایت خود را درمییابد. در واقع مسئولیت همه کارهای دیگری با سوژه است و از آن رو که این مسئولیت نامتناهی است، سوژه همواره احساس تقصیر میکند. در مقابل، در شعر حافظ «معشوق» از جایگاه ویژهای برخوردار است. معشوق شرط امکان عشق است. اوست که عاشق را در جذبهای همواره به سوی خود میکشد بیآنکه با او یکی شود. عاشق، معشوق را در نهایت کمال مییابد و خود را هر دم مشتاقتر میبیند. از این رو خود را مسئول میداند و در راه این مسئولیت، دشواریها را موهبتی از جانب دوست میانگارد. بنابراین ملاحظه میگردد که معشوق حافظانه تا حد زیادی با دیگریِ لویناسی مشابهاند.
بدون شک لویناس از برجسته ترین فیلسوفان اخلاق و آوانگارد قرن بیستم است. وى با قرائتى اگزیستانسیالیستى به خوانش فلسفه اخلاق (ethique) مى پردازد. هنر لویناس دراین است که «دیگرى» را درمرکز توجهات قرارداد و به آن ارزشى اخلاقى ـ دینى بخشید. به این اعتبار فلسفه او را فلسفه «دگربودگى» نامیده اند. لویناس حوادث قرن اخیر همچون جنگ، یهودستیزى، برخورد تمدنها و... را ناشى از غفلت از «دیگرى» مى داند. دیگرى که بدل به «چهره اى بى چهره» شده است. به قول او «تنها شروبدى بى چهره است».
امروزه اندیشه معاصر بیش از هر چیز دغدغه توجه به دیگری را در خود می پروراند. دیگری ، هر چیز یا هر کسی است که جدای از من وجود دارد: انسانهای دیگر ، محیط زیست و … دیگری همیشه تاریخ مورد بی مهری و بی توجهی قرار داشته است. تمام هنر لویناس این بوده که ارج و مقام دیگری را بازشناسد و آن را در افق دینی بنشاند. امانوئل لویناس فیلسوفی است که در ایران ناشناخته باقی مانده و هیچ یک از آثارش تاکنون به فارسی ترجمه نشده است. او فیلسوفی است که کمتر از میشل فوکو ، ژاک دریدا و ژان بودریا در ایران شناخته شده است. ولی شکی نیست که لویناس یکی از مهمترین فیلسوفان حوزه اخلاق در قرن بیستم است. در ایران کسانی که بیشتر به آثار لویناس توجه داشته اند ، اکثراً روشنفکرانی هستند که در فرانسه تحصیل کرده اند. من خود شخصاً افتخار آشنایی و شاگردی لویناس را داشتم و در سالهای۱۹۸۰ که با مجله اسپری شروع به کار کردم ، آشنایی بیشتری با او پیدا کردم که فرصت دیدار دوباره و گفتگو با او را فراهم آورد.