برخی از پیروان مزدیسنا آیین خود را دینی میشمارند که همچون مسیحیت و اسلام از طرف خدا وحی شده است، و از این رو نباید آن را در شمار نظامهای فلسفی درآورد. اما هیچ دین آسمانی نمیتواند به جلب اعتقاد و ارادت مردم خردمند و روشنفکر امیدوار باشد، مگر اینکه تعلیماتش بتوانند در برابر محک عقل بایستند. از این جهت دین زرتشت را نیز که مانند سایر ادیان جنبهی فوق طبیعی دارد، میتوان از لحاظ فلسفی مورد داوری قرار داد.
آدمیزاده در تمام درازنای تاریخ چشم به راه یاری های فرابشری بوده و برای خیزش رهایی بخشندگان بزرگ فرا زمینی انتظار کشیده است. رهایی بخشندگانی که او را از بن بست های سیاه نجات بخشند و رهگشای راهش به سوی روشنایی، رهایی و رستگاری باشند. این انتظاری تاریخی است که تمام فرهنگ های جهانی- از ابتدای پیدایش فرهنگ و تمدن بر این زمین خاکی تا امروز- آن را تجربه کرده و به عنوان نیرویی توان بخش همیشه آن را در اوج رویا ها و بر فراز آرزوهای خویش پرورده اند. اساطیر تمام قوم ها و آیین های کهن سرشارند از این انتظار. بشر همیشه در آرزوی زندگی در بهشت برین زمینی بوده و این آرزو را با انتظار کشیدن برای رهایی بخشندگانی آرمانی در ذهن خود پرورده است، رهایی بخشندگانی که او را از تاریکی ، بیماری ، ستم و بیداد، نکبت و فلاکت، تبهکاری و شرارت، پستی و زشتی، پلیدی و پلشتی، و از همه مهم تر، از مرگ نجات دهند، شر نیرو های اهریمنی را از سر او کم کنند و روشنایی و رستگاری را به او هدیه بخشند: بشارت بخشندگان بزرگ- رهانندگان بزرگ- رهگشایان بزرگ، آنان که روشنایی و داد و زیبایی و والایی و پاکی و نیکی را برای بشر به ارمغان خواهند آورد و او را از ورطه تیره روزی ها نجات خواهند بخشید.
به آفرید پسر فروردین از اهل زوزن بود و در ده سیراوند از روستاى خواف برخاست. پس از آنکه به آفرید دعوى پیغمبرى نمود خواه به واسطه اوضاع آشفته خراسان که مردم این سامان را مستعد شورش بر ضد اعراب کرده بود و خواه به سبب شخصیت و قوت اعتقاد او، جمعى کثیر به وى ایمان آوردند. آنچه که به آفرید مطرح ساخت کوششى در جهت نزدیک کردن آئینى نوعاً زردشتی_ نه دین زردشت_ و آئین جدیدى بود که اعراب آورده بودند. به آفرید با تلفیق آموزه هاى زردشتى و اسلامى زمینه را براى پذیرا شدن خود فراهم کرد. برخى از این شرایع با رسوم و آداب معمول زردشتیان آن زمان تعارضى شدید داشت.