درباره ی سیاست، لوازم و ماهیت مربوط به آن در دوران جدید مباحثات فراوانی ذیل حوزه ی اندیشه ی سیاسی صورت گرفته است که از جوانب مختلفی نیز به موضوع پرداخته اند. قبل از هر کاربردی از واژه سیاست باید نوع نگاه وفهم خود را از حوزه معلوم کنیم ، اما به نظر می رسد که ارایه ی یک تعریف جامع و مختصر از این حوزه کاری آسان نباشد اما می توان تا جایی که امکان دارد از موضع بیرونی درباره شرایط و الزامات این حوزه به بحث پرداخت تا احتملا رسیدن به یک نظرگاه مشترک در این زمینه آسان تر شود. برای دستیابی به این نظرگاه ما ناگزیر از باز پرداخت هر چند مختصر اندیشه هایی هستیم که به نام این حوزه در طول تاریخ پیدایش مباحث مربوط به خودارایه شده است.
امروزه سیاست مدرن را نمی توان در گسست و بی ارتباط با سنت فلسفه سیاسی غرب در نظر گرفت، زیرا برای به وجود آوردن چنین گسستی باید تاریخ اندیشه سیاسی غرب را شناخت و در مورد آن به پرسش پرداخت. در چنین صورتی ما یکبار دیگر در سنت فلسفه سیاسی غرب قرار خواهیم گرفت. سنت فلسفه سیاسی در طی 25 قرن گذشته به صورت سنت گسستی جلوه می کند که تا به امروز بسیاری از اعتقادات و ایقان های فکری و فلسفی بشریت را مورد سئوال قرار داده است. استمرار و پیوستگی این سنت گسست به این دلیل است که فلسفه سیاسی همواره در جست و جوی حقیقتی است که مفهوم خود را در حرکت خود می یابد. لذا، از آنجا که هرگونه پرسش فلسفی ای در مورد سیاست در این خود حرکتی مفهوم حقیقت خلاصه می شود، بنابراین اشتباه است اگر ادعا کنیم که امروزه قابلیت طرح هرگونه پرسش فلسفی و داروی نقادانه در مورد وقایع سیاسی را از دست داده ایم، چون در این صورت مقوله ای تحت عنوان فلسفه سیاسی وجود نخواهد داشت.