کانت از رمانتیسم بیزار بود. از افراط و وهم پردازى _ یا به اصطلاح خودش Schwaermerei [= شور و شیفتگى] - به هر شکل و از مبالغه و عرفان و ابهام و آشفتگى به هر صورت، تنفر داشت. مانند هامان و هردر که هر دو را مى شناخت، در محیط متقدسان بار آمده بود. هامان را عارفى رقت انگیز و پریشان اندیش مى دانست و نوشته هاى هردر را به جهت کلى گویى هاى بى حساب بدون شاهد و دلیل و امواج پهناور خیال پردازى هایى که، به نظر وى، توهین به عقل بود، دوست نمى داشت. کانت ستاینده و دوستدار علوم بود. ذهنى دقیق و به غایت روشن داشت، نوشته هایش غامض ولى به ندرت نادقیق بود. خود، دانشمندى برجسته (در کیهان شناسى) بود، به اصول علمى شاید عمیق تر از هر اصل دیگرى اعتقاد مى ورزید و وظیفه خویش را در زندگى شرح و بیان منطق علمى و روش علمى مى دانست. از هر آنچه به هر لحاظ آمیخته به غلیان شور و شعف یا آشفته فکرى بود نفرت داشت.