نحله مثبتگرایی-منطقی یک نحله فلسفی است که توسط فیلسوفان حلقه وین شکل گرفت و طبق آن باید درستی گزارههای علمی را اثبات کرد. برای این منظور گزارههای علوم تجربی باید با منطق ریاضی ترکیب شوند. فیلسوفان این نحله از جمله کارناپ تقسیم بندی کانتی گزارهها به گزاره های تحلیلی و تالیفی را پذیرفتند. کواین از مطرح ترین فیلسوفان قرن بیستم است. او از مخالفان نظرات فیلسوفان این نحله بود.
نقد اساساً کنشى بورژوایى و مربوط به شهر است. به رغم محافظه کاریِ ذاتى طبقه متوسط، رادیکالیسم در نقد فقط از دل مناسبات بورژوایى برمى خیزد. یک روزنامه نگار منتقد و رادیکال که مطابق کلیشه اى معروف بنا است اسلحه اش قلم اش باشد، صرفاً وقتى ظاهر مى شود که درک جامعه از مبارزه فقط به نوع فیزیکى و تن به تنِ آن محدود نباشد. آنجا که توحش، در اشکال بى واسطه و مهلک اش، حاکم است، قلم نه تنها اسلحه نیست، بلکه از یک شىء کوچک سودمند نیز کمتر است. چه چیزى یک قلم را به تراز نمادین «اسلحه» ارتقا مى دهد؟
هابرماس در سال ۱۹۷۶ مقاله ای نوشت با عنوان « پراگماتیک همگانی چیست ؟۱» این مقاله ی مهمی است، زیرا جهت گیری تازه ای در اندیشه ی هابرماس را نشان می دهد، که سرانجام منجر شد به نگارش کتاب ِ نظریه ی علمی ِ ارتباطی. او نشان داد که فلسفه ی مدرن زبان به این نتیجه رسیده است که بررسی زبان نمی تواند و نباید به تحلیل جنبه های واج شناسانه، نحوی و معناشناسانه ی جمله ها محدود بماند، بل باید سویه های پراگماتیک ِ آن ها را نیز مطرح کند. یعنی در حد زبان باقی نماند، بل از راه کنش گفتاری که سرل و پیش از او ویتگنشتاین مطرح کرده اند، بخث را تا حد سخن پیش ببرد. سخن ادراک متقابل و تفاهم زبانشناسانه «و صلاحیت زبانی» را نشان می دهد و راهگشای ادراک متقابل و تفاهم ارتباطی ِ «صلاحیت پراگماتیک» می شود .
ژولیا کریستوا در ۱۹۴۱ در بلغارستان متولد شد. در مدرسه راهبان دومنیکن درس خواند و به زبان فرانسه. بلغارستان جزو بلوک شرق بود، به این ترتیب وقتی او در آستانه سال ۱۹۶۵، پس از اخذ دکترا در ادبیات، با یک بورس تحصیلی مخصوص دانشجویان ممتاز به فرانسه رفت با کار فرمالیست های روسی (یاکوبسن و...) و میخاییل باختین که در غرب هنوز ناشناخته بودند آشنایی داشت. کریستوا با این توشه دانش کمی بعد از ورود به فرانسه به عضویت گروه تل کل Tel Quel، یک گروه روشنفکری اهل فلسفه و سیاست که نشریه ای هم به همین نام داشتند، درآمد و با فیلیپ سولرس نویسنده، یکی دیگر از اعضای گروه، ازدواج کرد.
«جان آپدایک»از معدود نویسندگانی است که دوبار، توسط دو جایزه معتبر ادبی «پولیتزر» و جایزه «ملی آمریکا» برگزیده شده است. معروفترین اثر این نویسنده که در طول چهار دهه گذشته، از جمله بهترین نویسندگان هفته نامه «نیویورکر» محسوب میشود، چهارگانه «خرگوش» است: «خرگوش بدو»، «خرگوش برگرد»، «خرگوش پولدار است» و «خرگوش در آرامش». این چهارگانه داستانهایی درباره زندگی شخصیتی به نام «هری انگسترام» است که زندگی او را از زمان جوانی تا میان سالی و ... دنبال میکند. او پس از اتمام داستانهای «هری انگسترام» در چهارگانه خرگوش، شخصیت دیگری را با نام «هری بخ» با رؤیاها و داستانهای جدید خلق کرد. آپدایک در این مجموعه آثار، درونمایههایی چون بورژوازی، خیانت، عشق، فساد و زوال آمریکا، ایدز، روابط خانوادگی و... را بهویژه در چهارگانه خرگوش مورد بررسی و واکاوی قرار داده است.
مطالعه ادبیات اساطیری و بازخوانی اسطوره های های کهن می تواند بسیار آموزنده باشد، مشروط بر این که دوباره گرفتار همان اندیشه ها و ذهنیات دو جایگاهی نشویم، بلکه عناصری را که پیشینیان در پی آنها بودند باز شناسی کنیم و شیوه های رسیدن به آنها را در جهان معاصر بجوییم. مقصود از ذهن دو جایگاهی، ذهنی است که یک سو در رویارویی با جهان و طبیعت قرار دارد و از سوی دیگر اندیشه های پیشینیان خود را یدک می کشد و هیچگاه نمی تواند به پردازش آزادانه و مستقیم داده های دریافتی از حواس پنجگانه خود نائل گردد. ذهن دوجایگاهی همواره سایه ای از ادراکات دیگران را به همراه دارد که به خود او تعلق ندارد، بلکه به او افزوده شده است و او خواسته یا ناخواسته آنها را به عنوان بخشی از ادراکات و دریافت های خود پذیرفته است.
جیوردانو برونو در سال ۱۵۹۲ پس از سالها دربدرى، بىاحتیاطى کرد و دعوت به ونیز را پذیرفت. در آنجا از او به دستگاه تفتیش عقاید (انکیزاسیون) شکایت بردند. برونو دستگیر و پس از چندى به دستگاه تفتیش عقاید رم تحویل داده شد. وى را پس از تحمل سالها زندان و شکنجه و از آنجا که حاضر به رویگردانى از عقایدش نشد، در سال ۱۶۰۰ در میدان اصلى شهر رم، به جرم ارتداد زنده در آتش سوزاندند. بدینسان، دانش جوان عصر جدید، در وجود جیوردانو برونو نخستین شهید خود را یافت. با اینکه محکومیت وى نه فقط به دلیل دیدگاههاى علمى، بلکه بیشتر دیدگاههاى تئولوژیک او بود، اما برونو به نماد پیشاهنگ آزادى اندیشه تبدیل شد. مرگ او داغ ننگى بود که هرگز از پیشانى تعصب دینى زدوده نشد.
نظریه پردازان سیاسی مدتهای طولانی برای یافتن دلیل قانع کنندهای که بتواند وجود دولت اقتدارگرا را موجه جلوه دهد در تلاش بودند. نقطهی اوج این جستجو در (عصر) روشنگری بود، یعنی هنگامی که فلاسفه و دانشمندان علوم سیاسی برای کشف الگوی جدیدی که رابطه میان فرد و دولت را بیان کند متحد گشتند: نتیجهی چنین کوششی «قرار داد اجتماعی» از آب درآمد.
متکلمان، امروز دیگر نه در باب اثبات وجود خدا، بلکه درباره کیفیت صفات او می اندیشند: اگر خدا هست، کیفیت وجود او چگونه است؟ اگر عدل می ورزد و قدرت بی کران دارد، پس حوادث شرورآمیز- که عدل و قدرت او را با پرسش روبه رو می کند- چه توجیهی در هستی شناسی و انسان شناسی الهی دارد؟ به این ترتیب مسأله شر خود را به عنوان کلیدی ترین مفهوم در کلام جدید و قدیم نشان می دهد. این مفهوم از سوی الهی دانان مسیحی به گونه ای توضیح داده شده است که سرانجام حرمت حریم الهی و صفاتش رعایت شود. مقاله حاضر این مفهوم را در اندیشه سنت آگوستین بررسی می کند.
ای بسا آنان که با شاهنامه، این نامه جاویدان در فرهنگ و ادب فارسی، به درستی آشنا نیستند؛ فریفتهی نام آن، بیانگارند که شاهنامه نامه شاهان است و در آن شاهان ستوده شدهاند و شاهی ارزشی است بنیادین و بی چند و چون. لیک، بی هیچ رنگ و روی، از هر روی و رای، شاهنامه «نامه شاهان» نیست. شاهنامه تنها کتابی است در پهنه ادب پارسی که شاهی در آن ارزش شمرده نشده است.