رابطهی ساکنان یا مردمانی که در سرزمینی روز به شب میآورند، با حکومتی که بر آن سرزمین حکم میراند، از پگاه شکلگیری الگوهای حکومتکردن، همواره موضوعی دلکش، پیچیده و پرفراز و نشیب و گاه دلآزار بوده است. این موضوع در قالب سه مفهوم بههم پیوسته قابل طرح است. اولین مفهوم نمایندگیکردن (Representation)، دومی حساسبودن (Responsiveness) و بالاخره سومی پاسخگویی (Accountability) است. هر سه مفهوم، امروزه اجزای مفهوم "ادارهکردن مردمی" است (Governance) که به حکمرانی ترجمه شده است (پیران، ۸ :۱۳۷۹.) در پس هر سه مفهوم، همان رابطهای نهفته است که در آغاز مورد اشاره قرارگرفت.
در حد فاصل سالهای ۱۹۳۹ ـ ۱۹۲۶ م، مکتبی در علوم انسانی در پراگ فعال شد که متواضعانه نام «حلقهی زبانشناسی پراگ» به خود گرفت. در تاریخ زبانشناسی، از این مکتب به گونهای یاد میشود که گویی تنها حلقهای برای پرورش اندیشههای فردیناند دو سوسور بوده است؛ اما به واقع، این حلقه حوزهی مطالعهای گستردهتر از زبانشناسی داشت و در مبانی نیز، حرکتی پرارزشتر از آن بود که تنها پانوشتی بر آموزههای سوسور تلقی شود.
اشاره: گرچه در یک نگاه اولیه و کلی بحث راه سوم گیدنز یکی از پاسخهایی بهنظر میرسد که در سالهای اخیر به مسایل و دشواریهای چپ داده شده است اما با نگاه دقیقتر به تاریخ شکلگیری و تطور جریانهای گوناگون چپ و نیز محتوای بحث راه سوم و جریانی که این بحث سعی در رفع معضلات آن دارد یعنی سوسیال–دموکراسی اروپای غربی، به این نتیجه میرسیم که راه سوم را بیشتر باید درون فضای بحث لایههای مختلف گفتمان لیبرال بهحساب آورد تا گفتمان چپ. به اعتقاد نگارنده راه سوم را باید جزو جریان گفتمانی ویژهای محسوبکرد که تلاش دارد گفتمان چپ و لیبرال را تلفیقکند اما این تلاش –هرچند اصحابش معمولاً به آن اعتراف نمیکنند– از منظر گفتمان لیبرال و با محوریت و پیشفرضهای این گفتمان صورت میپذیرد و در پی آن، گفتمان چپ درون گفتمان لیبرال جذب میشود. این جریان گفتمانی با تکیه بر برداشت خاصی از نیای مشترک چپ و لیبرالیسم که به انقلاب فرانسه و عصر روشنگری میرسد، تلاش میکند تا گفتمان چپ را از موضع خصم اصلی لیبرالیسم و سرمایهداری مدرن به شریک منتقد این نظام تبدیلکند. این جریان در وضعیت فعلی جهان و بهخصوص خاورمیانه اهداف سیاسی ویژهای را تعقیب میکند که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
منشأ لیبرالیسم. اصطلاح لیبرالیسم همانند معنایش جدید است. این اصطلاح در اصل اسپانیایی است و از نام حزبی سیاسی گرفته شده است، یعنی لیبرالهایی که در اوایل قرن نوزدهم از استقرارحکومت مشروطه در اسپانیا طرفداری میکردند. بعدها، اصطلاح «لیبرال» در کشورهای اروپایی دیگر نیز رایج شد و برای نامیدن حکومت، حزب، سیاست یا عقیدههای به کار رفت که طرفدار آزادی و مخالفت با «آمریت طلبی» [authoritarianism] بود. لیبرالیسم در مقام نظامی فلسفی به نظامی بسته از تفکر با اصول ثابت و تغییر ناپذیر تنزل نمی کند. لیبرالیسم را می توان به طور دقیق نگرشی به زندگی و مسائل آن وصف کرد که تأکیدش بر ارزشهایی همچون آزادی برای افراد و اقلیتها و ملتهاست.
جواد طباطبایی در ایران خیلی زود به شخصیتی صمیمی در میان اهل اندیشه و نظر تبدیل شد؛ چنان که اکثر دانشجویان و اصحاب فکر در گفت و گوهای غیررسمی میان یکدیگر، وی را با نام کوچک یعنی «سید جواد» خطاب می کنند. اقبال اندیشه او را شاید در مواجهه صادقانه و جدی اش با تاریخ فکری ایران بتوان جست و یافت که از خلال نوشته هایش به خوبی پیداست. خوانندگان جدی و پیگیر آثار او تا حالا باید «مکتب تبریز» را خوانده و منتظر جلد دوم آن باشند. این یادداشت نیز مروری است بر فصلی از «مکتب تبریز» که به نظریه اصلاحات در ایران پرداخته است. آنچه در این فصل بیش از سایر مطالب، نظرم را به خود جلب کرد، بخشی بود که در ارتباط با مجدالملک و «رساله مجدیٌه» وی نگاشته شده بود.روایت طباطبایی از نظریه اصلاحات، از سفرنامه های ایرانیان به خارج از کشور شروع شده و بعد به رساله های رجال سیاسی می رسد که در میان آنها، نام اشخاصی از قبیل عبداللطیف شوشتری، میرزا ابوطالب خان و میرزا صالح شیرازی، در کنار نام مردی چون میرزا ملکïم خان به چشم می خورد و طباطبایی این اسناد را در زمره «نخستین تاملات درباره اصلاحات» به شمار می آورد.
امانوئل کانت در تاریخ فلسفه غرب در مقام و موقعی ایستاده است که گذار سبک و سطحی از وی موجبات نافهمی کل تاریخ اندیشه در مغرب زمین است. در واقع کانت قاطعانه و البته متواضعانه روی گسلی از خط تاریخ اندیشه قرار دارد که «پیشینیان» و «پسینیان» خود را موجه می نمایاند. پرپیداست که صحبت از فیلسوفی که تاریخ اندیشه را به قبل و بعد از خود منقسم است، مقدمات و توجهات ویژه یی را می طلبد. به مقدمه مقاله باید افزود که فهم کانت (به بیان بهتر عقل کانتی) از دشواری های تفهم فلسفه هگل، مارکس، رمانتیسیست ها، اگزیستانسیالیست ها، نئوکانتی ها، انتقادی ها و مکتب فرانکفورت می کاهد. به زبان دیگر ورود به بحث های پساکانتی بدون رجعت به کانت و فهم دقیق فلسفه وی، از آن کارهای ناشدنی است.
فحشا را می توان به عنوان بر آوردن خواهشهای جنسی در برابر پول تعریف کرد.آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف قرن حاضر این تعریف را چنین تکمیل می کند که میان معشوقه مزد بگیر که دلیل اصلی او برای ارزانی داشتن جنسی به حامی اش ، پولی است که به او پرداخت می شود و روسپیگری بدین گونه تفاوت آشکاری وجود ندارد گر چه تفاوت اصلی در این است که روسپیان دسترسی متعدد را به خریداران متعدد می فروشد. به نظر وی یکی از جنبه های اساسی روسپیگری امروزی این است که زنها و مشتریانشان معمولا برای یکدیگر ناشناخته اند.
متنشناسی بنا بر این دارد که پاسخ هر پرسش دربارهی متن، باید در خود متن جستوجو شود. توجه به متن مستلزم آن است که مؤلف بیداعیه باشد و برای خود در برابر متن و بیرون از آن، جایگاه استوار قائل نشود. ساختشکنی به عنوان ایدهای فلسفی که زبان را محور قرار میدهد، ما را به تن در دادن در برابرمتن فرامیخواند؛ اذعان به اصالت متن به این مناسبت که ساختشکنی در پی تحمیل نگرشی خاص به خواننده نیست. به همین دلیل برداشتهای متفاوت از آن، آن را تردیدانگیز نمیکند. آغاز خاستگاه متنشکنی (ساختشکنی) تکیه بر متن و نفی جایگاه بیرون و مستقل از آن برای انسان و خواننده است؛ متن غایتمند میشود، خواننده در آن سرگردان نمیشود.
ارسطو طرحی دارد که از برخی جهات شبیه طرح افلاطون در جمهوری است. یکی از نکات محوری افلاطون این است که استقرار نظمی سلسله مراتبی از مؤلفه های نفس مزیتی مهم دارد و وی نشان می دهد که چگونه فضایل سنتی می توانند مورد تفسیر واقع شوند تا نسبت میان عقل و مؤلفه های کمتر عقلانی نفس را هدایت یا بیان کنند.
برلین روباهی بود که دو ایده اصلی را همچون خارپشت ها مطرح ساخته بود: آزادی و کثرت گرایی (پلورالیسم). برلین در عین اعتقاد به پلورالیسم و تاکید بلیغ بر این نکته که در جوامع بشری احیانا ارزش ها، اصول و آرمان هایی یافت می شوند که به یکدیگر قابل تحویل نیستند و افراد باید بیاموزند که در کنار هم و با رعایت احترام متقابل برای آرا و اندیشه های یکدیگر زندگی کنند به نسبی گرایی قائل نبود و بر عام بودن برخی ارزش ها نظیر آزادی و معرفت علمی تاکید می ورزید.